مگر می توان زنی را دوست نداشت و شعری سرود؟!
هر شاعری زنی را دوست دارد
که در چشمانش دریا را دیده است
و از لب هایش شراب نوشیده.
و هر شب
خیالش را تنگ در آغوش می کشد.
در هر شعری
زنی جریان دارد…
مگر می توان زنی را دوست نداشت
و شعری سرود ؟!
شعرهای من
لنگ شراب لب هایت هستند .
کی به دیوان خسته ی من جان می دهی؟!