موج گیسویت شرار اندر دل پروانه کرد!
آن دو بیت چشم تو، خیام را دیوانه کرد
خانه و کاشانه ی عطار را ویرانه کرد
مثنوی های لبت را شصت من کاغذ کم است
مولوی و شمس را با یکدگر بیگانه کرد
هر چه شاعر بود و هر صاحب مقامی، عاقبت
سر خوش از چشمان مستت راهی میخانه کرد
گیسوانت را نده هر دم به آغوش نسیم
موج گیسویت شرار اندر دل پروانه کرد
عشوه و طنازیت را حافظ شیراز دید
گفت: خوش بر حال معشوقی که مویت شانه کرد