هر کس شنید قلبش از این ماجرا گرفت !
وقتی تو را از این دل تنگم خدا گرفت
با من تمام عالم و آدم عزا گرفت
شب های بی تو ماندن و تکرار این سوال :
این دلخوشی ساده ی ما را چرا گرفت؟
در چشم های تیره ی تو درد خانه کرد
در چشم های روشن من غصه پا گرفت
هی گریه پشت گریه و هی صبر پشت صبر
هر کس شنید قلبش از این ماجرا گرفت
بعد از تو کار هر شب من جز دعا نبود
هی التماس و گریه و هی نذر، تا گرفت
حالا که آمدی چه قَدَر تلخ و خسته ای
اصلا! خدا دوباره تو را داد؟ یا گرفت؟!