حسین نادری

از دستِ دین که روی دلم پا گذاشته !

از دستِ دین که روی دلم پا گذاشته
در “لا اله” بدعتِ “الّا” گذاشته

همچون دهانِ تو، به شبِ مست بودنم
در دین خدای، دستِ مرا وا گذاشته

رفته خدا از این دل تاریک و تنگ، لیک
شکرش به جا، که مهر تو را جا گذاشته

“جز ما تمام خلق ز دین خارجند هان!”
این درس خارجی ست که ملا گذاشته

دستار یا کلاه؟! ز الطاف جهل ماست
کز ما خریده است و سر ما گذاشته

می خواستم که تنگ در آغوش گیرمت
از دست دین که روی دلم پا گذاشته…

...

اجتماعی, غزل ‏ - نظر دهید...