دلجو

دل ما خیره بر آن قامت رعناست هنوز

دل ما خیره بر آن قامت رعناست هنوز
آنکه درساحل چشمش تب دریاست هنوز

چشم تو جان ودلم داد که شاعر بشوم
ای که هرم نفست رمز مسیحاست هنوز

نغمه ی ساز من و شور غزلهای من است
آنکه پژواک نگاهش به ثریاست هنوز…

بین سوهان قم وشهد لبت، نسل به نسل
حاج حسین و پسرانش به تماشاست هنوز

موج چشمان خزرسان تو از مدتهاست
از همین تنگه ی شیراز هویداست هنوز

بر دوچشمان و سر وزلف شکن در شکنت
نوری از هاله ی طولانی یلداست هنوز

همچو شیراز بکن ناز که در هر غزلش
حافظ و سعدی بیدل به تمناست هنوز

جمع یاران همه در گوشه ی چشمان تواند
این دل تحفه ی ما بود که تنهاست هنوز

جنگ مضمون غزل ها سر دلداری ماست
سر دلداری ما جنگ غزل هاست هنوز

وای« دلجو» مبر این تحفه به دربار نگار
که زر ناسره از ناصیه پیداست هنوز….

...

عاشقانه, غزل ‏ - نظر دهید...