ذکیه نوروزی

دست در دور کمر، امشب کنار من بخواب!

مستِ آغوشت شدم، امشب خدایی می‌کنم
لحظه های خفته ام را کبریایی می‌کنم

دست در دور کمر،امشب کنار من بخواب
بی تو حتی از خود احساس جدایی می‌کنم

بعد از آن، شب‌ها چقدر احساس خوبی داشتم
زیرِ مهتاب خیالت خود نمایی می‌کنم

من خراسان زاده ام، یک دخترِ آزاده ام
پیشِ چشمت نازهای آریایی می‌کنم

در دلت قند آب گردد، هی ببوسی گونه ام
بعد از این رنگ لبانم را حنایی می‌کنم!

پیرهن میپوشم و كفش طلا پا میكنم
پیش چشمان تو امشب دلربایی میكنم!

...

اروتیک, عاشقانه, غزل ‏ - نظر دهید...