سالیانی ست که تحت نظر و تعقیبم!
خبری واقعی ام، کرده جهان تکذیبم
دشمن و دوست به هر نحو کُند تخریبم
حرف حق با من و اما چه کنم در قانون
مثل آن تبصره و ماده ی بی تصویبم
دو سه تا شاخه ی خشکیده و یک کنده ی چوب
مــانده تنها اثر از هفت درخت سیبم
مثل یک قاتل آزادِ فراری در شهر
سالیانی ست که تحت نظر و تعقیبم
دستمالی که به چشمان ترم می خندد
ارث دنیاست که ته مانده شده در جیبم
جاده ی زندگی ام را بکشم، می بینی
راه پُر پیچ و خمی تند و سراسر شیبم
من که می خواستم از عشق بگویم شعری
باز با بغض بهم ریخته شد ترتیبم