تو دل نداری و عاشق نمی شود شده باشی!
شده است از غم دوری دچار بد شده باشی؟
که زنده باشی و مانند یک جسد شده باشی؟
شده است جذبه ی ماهی تو را دچار نماید
و بی اراده گرفتار جذر و مد شده باشی؟
و شب به شب همه ات را به کوچه ای برسانی
که از مقابل یک در دوباره رد شده باشی؟
نه ای مخاطب مجهول من، مخاطب سنگی
تو دل نداری و عاشق نمی شود شده باشی!