نسیم ترکمن صحرا فقط بوی تو را میداد!
گره میخورد اگر مویت به یال اسپها در باد
نسیم ترکمن صحرا فقط بوی تو را میداد
تو با چشمان خونریزت اگر آشوب میکردی
به دنبالت قشون ترکمنها راه میافتاد
خروش مادیانها دشت را در خویش میرقصاند
خروش مادیانها بود و هی فریاد… هی فریاد…
مسیر کوچ را گم کردهام در چشمهای تو
نگاهت میبرد این ایلیاتی را به عشقآباد
جنون صحرا به صحرا میبرد با خود مرا چون عشق
جنون صحرا به صحرا میبرد، تا هر چه باداباد…
طنین نام تو پیچیده در آواز کولیها
مگر آوازهای بومی ام را میبرم از یاد!؟
کنار آتش این کولیان با من شبی سر کن
اگرچه فال تو خاکسترم را میدهد بر باد…