نوروز شد ولی دل من نو نمی شود!
نوروز شد ولی دل من نو نمی شود
یک بوده ای همیشه و یک، دو نمی شود!
بیهوده دست و پا زدم از غم رها شوم
مرداب من دچار تلالو نمی شود
میخواستم فرار کنم با تو از خودم
بن بست تو که کوچه در رو نمی شود!
صدها غزل سرودم عزیزم برای تو
در عصر ما سروده که کادو نمی شود!
از (تو) برای قافیه ام خسته ام ولی
هر کار می کنم نشود (تو) ، نمی شود!
رامین و ویس و لیلی و مجنون فسانه بود
شیرین ما که عاشق خسرو نمی شود!