شهید کرده دلم را شمیم عطر تن تو!
شهید کرده دلم را شمیم عطر تن تو
شلیل های شکفته به زیر پیرهن تو
دوباره می پرم از شوق سوی قد بلندت
به رقص دامن کوتاه و عشوۀ خفن تو
بگو کرشمه برقصد ظرافت کمرت را
و گوی عشوه بچرخد به کاسۀ لگن تو
قسم به حرمت حوا، مرا تو کرده ای آدم
مرا که خوشه نچیدم زگندم بدن تو
تو شاعر منی و این تن تَرَک زدۀ من
منی که تنگ تنیدم به هر تتن تتن تو
چه می شود بنشینی به زانوی غزل من
که تا به بوسه بشویم سراسر دهن تو