مهدی مردانی

باید دوباره خط زد و از سر درست کرد!

وقتی خدا بهشت معطر درست کرد
از برگ گل برای تو پیکر درست کرد

می شد که مهربان و پر از عشق و با وفا
اما تو را به شیوه ی دیگر درست کرد

یعنی برای عشوه ی خونریزت ای عزیز
ابرو نساخت ، تیغه ی خنجر درست کرد

او قصد خیر داشت که زیبایت آفرید
اما قشنگ بودن تو شر درست کرد

بالا بلند من تو کجایی و من کجا ؟
ما را مگر نه اینکه برابر درست کرد ؟

دانست که تا ابد به تو هرگز نمی رسم
روز ازل دو چشم مرا تر درست کرد

با چند استخوان قفس سینه ی مرا
زندان بی دریچه و بی در درست کرد

تا خویش را همیشه بکوبد به سینه ام
قلب مرا شبیه کبوتر درست کرد

این شعر هم که مملو از اشک و آه شد
باید دوباره خط زد و از سر درست کرد

...

عاشقانه, غزل ‏ - نظر دهید...