باید ببوسی ام، به جز این راه چازه نیست!
از من بپوش این فوران نگاه را
از راه برده ای تو دل سر به راه را
گفتی که عشق چاه عمیقی ست پر خطر
من دوست دارم این که بیفتم به چاه را
با ماه چشم های تو باید وضو گرفت
شاید سپیده تر کند این رو سیاه را
حی علی الصلاه…اذان می شود بلند
گم کرده است قبله نما قبله گاه را
حی علی الفلاح… به سوی تو می دوم
من در دو چشم پاک تو دیدم فلاح را
در بازوان گرم تو سنگر گرفته ام
هرگز رها نمی کنم این جان پناه را
با شرم و ترس بوسه به لب های من بزن
من دوست دارم این هیجان گناه را
آری ، خدا همیشه خطاپوش بنده هاست
تکرار کن دوباره همین اشتباه را
باید ببوسی ام، به جز این راه چازه نیست
“در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست”..