نسرین قلندری

بیش از تمام لحظه ها، “وقتی تو باشی را…”

بیش از تمام رنگهایت رنگ کاشی را
بیش از تمام لحظه ها، “وقتی تو باشی را…”

بیش و کمی معنا ندارد با تو، خوب من
تندیس زیبایی که از من می تراشی را…

حل کن مرا در خود تو را در خود ببینم من
بیرون کن از من این زواید را، حواشی را

روح مرا عریان ببین بی هیچ روبندی
پوشانده عشق تو تمام این تحاشی را

من با تو معنا می شود، معنای بودن ها
ذرات روحم تشنه اند آن چشم ماشی را

از نغمه ها خوشتر صدای خنده های تو
روزی زنی گم کرد “من، وقتی تو باشی” را

...

جدایی, عاشقانه, غزل ‏ - نظر دهید...