بخش 3 اسرارنامه عطار

المقاله الثالثه فی فضیلت اصحابه

نخستین قدوهٔ دار الخلافه

جهان صدق و پور بوقحافه

اساس دین حق بنیاد تحقیق

نیابت دار شاه شرع صدیق

سپهر صدق را خورشید انور

چراغ اولیا صدیق ابوبکر

شریعت را نخستین قره العین

رفیق مصطفا و ثانی اثنین

شراب شرع چون جوشی بجوشید

بامنا و صدقنا بنوشید

نخستین جام حکمت نوش او کرد

ز دست مصطفا سر جوش او خورد

نبی را در امامت پیش رفته

توانگر آمده درویش رفته

چو حق در گوش جان او ندا کرد

هر آنچش بود با دختر فدا کرد

چو درباخت آنچ بودش زر و سیمی

بساخت ازمال دنیا با گلیمی

زهی بینندگی و پاک بازی

ولیکن نیست صدیقی ببازی

مخالف گوبیا بر خوان و بشناس

ستدعون الی قوم اولی باس

ز اول روز تا روز قیامت

نبی در حق او کرده کرامت

در اول هم دم او در هر اندوه

چه در شهر و چه در غار و چه در کوه

در اوسط نایب خاص نخستین

پیمبر را نیابت کرده در دین

در آخر در بر او خفته در خاک

زهی پیر و مرید و چست وچالاک

...

بخش 3 اسرارنامه عطار نظر دهید...

فی فضیلت امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه

سپهر دین عمر خورشید خطاب

چراغ هشت جنت شمع اصحاب

چه شمعی کافتاب نامبردار

طواف او کند پروانه کردار

ازین پرتو که بود آن شمع دین را

نمی‌شایست جز خلد برین را

اگر او قطب دین حق نبودی

کمال شرع را رونق نبودی

ز بهر سر بریدن سر بداد او

بدان شد تا سرآرد سر نهاد او

چو آهنگ سر شمع هدی کرد

به پیش طای طاها سر فدا کرد

چو چشم جان او اسرار بین شد

شکش برخاست مشکلها یقین شد

شریعت را کمال افزود اول

ز چل مردان یکی او بود اول

رسولش گفت گر بودی دگر کس

نبی جز من نبودی جز عمر کس

خداوند جهان از نور جانش

سخنها گفته بی او بر زفانش

چو حق را حلقهٔ در گوش کرد او

بنامش زهر قاتل نوش کرد او

از آن برخویشتن زهر آزمودی

که صد تریاق فاروقیش بودی

چنان شد ظلم در ایام او گم

که اشکی در میان بحر قلزم

جهان از عدل او آسوده گشته

ستم از بیم او نابوده گشته

عجم را تا قیامت درگشاده

هزار و شصت وشش منبر نهاده

...

بخش 3 اسرارنامه عطار نظر دهید...

فی فضیلت امیرالمؤمنین عثمان رضی الله عنه

امیر اهل دین استاد قرآن

امیرالمؤمنین عثمان عفان

گزین خواجه کونین بوده

بدامادیش ذوالنورین بوده

اگر حلم و حیا گشتی مصور

ز ذوالنورین بودندی منور

حیا ایمانست یا جزوی ز ایمانست

بهر وجهی که هست از نور عثمانست

نگین حلقهٔ حلم و حیا اوست

سر احرار و تاج اسخیا اوست

چو دیوان الهی با هم انداخت

ز قدمت شمهٔ درعالم انداخت

همه درجمع او مهمان اوییم

همه اجری خور دیوان اوییم

دراول عمر در قرآن حق کرد

در آخر خویشتن قربان حق کرد

ز بس کو خون قرآن خورد از آغاز

مگر زان خورد قرآن خون او باز

رسیده بود پیش صبغه الله

که خونش صبغه الله گشت ناگاه

که کرد آن را ز پی دنیای غدار

ندانم تا که بود آن را روادار

نه میل دنیای غدار کردند

که با مردان دین این کار کردند

یکی را بر سر قرآن بکشته

یکی را در نماز آسان بکشته

یکی را زهر دل از بر فکنده

یکی در کربلابی سر فکنده

ازین بگذر خدا را باش کاصل اوست

دگر سر برنه و در سرکش ای دوست

...

بخش 3 اسرارنامه عطار نظر دهید...

فی فضیلت امیرالمؤمنین علی رضی الله عنه

سوار دین پسر عم پیمبر

شجاع صدر صاحب حوض کوثر

بتن رستم سوار رخش دلدل

بدل غواص دریای توکل

علی القطع افضل ایام او بود

علی الحق حجه الاسلام او بود

منادی سلونی درجهان داد

بیک رمز از دو عالم صد نشان داد

چنین باید نماز از اهل رازی

که تا باشد نماز تو نمازی

چنان شد در نماز از نور حق جانش

که از پائی برون کردند پیکانش

نمازش چون چنین باشد گزیده

بالحمدش چنان گردد بریده

ز جودش ابر دریا پرتوی بود

بچشمش عالمی پر زر جوی بود

تو ای زر زرد گرد از ناامیدی

تو نیز ای سیم میکن این سپیدی

که چون این سرخ رو سبزره شد

سپید و زرد بر چشمش سیه شد

زهی صدری که تا بنیاد دین بود

دلش اسرار دان و راه بین بود

ز طفلی تا که خود را پیر کردی

برین دنیای دون تکبیر کردی

چو دنیا آتش و تو شیربودی

از آن معنی ز دنیا سیر بودی

اگرچه کم نشیند گرسنه شیر

نخوردی نان دنیا یک شکم سیر

از آن جستی بدنیا فقر و فاقه

که دنیا بود پیشت سه طلاقه

الا یا در تعصب جانت رفته

گناه خلق با دیوانت رفته

ز نادانی دلی پر زرق وپرمکر

گرفتار علی گشتی و بوبکر

گهی این یک بود نزد تو مقبول

گهی آن یک شود از کار معزول

گرین یک به گر آن دیگر ترا چه

چو تو چون حلقهٔ بر در ترا چه

همه عمرت درین محنت نشستی

ندانم تا خدا را کی پرستی

ترا چند از هوا راه خدا گیر

خدایت گر ازین پرسد مرا گیر

یقین دانم که فردا پیش حلقه

یکی گردند هفتاد و دو فرقه

چه گویم جمله گر زشت ارنکوبند

چو نیکو بنگری جویان اویند

خدایا نفس سرکش را زبون کن

فضولی از دماغ ما برون کن

دل ما را بخود مشغول گردان

تعصب جوی را معزول گردان

...

بخش 3 اسرارنامه عطار نظر دهید...