شب خوش!

یک جام پر از شراب دستت باشد
تا حال من خراب دستت باشد
این چند هزارمین شب بیدارى ست!؟
اى عشق فقط حساب دستت باشد
یک جام پر از شراب دستت باشد
تا حال من خراب دستت باشد
این چند هزارمین شب بیدارى ست!؟
اى عشق فقط حساب دستت باشد
طاقتم رو گرفته این ویروس
نفسم رو بریده تو سینه
خواستم که بگم دوستت دارم
از همینجا! توی قرنطینه…
در بازی عشق زندگی باخت مرا
جز درد، کسی دریغ، نشناخت مرا
هر در كه زدم سنگ جوابم دادند
این شهر به یاد كوفه انداخت مرا !
از حسرت بازى دستت لاى موهایم
از بوسه هایت لابه لاى آرزوهایم
تا بى جوابى انتهاى جستجوهایم
باید کسی باشد بگوید: “وای”، اما نیست…!
دل را ز شرار عشق سوزاند علی
یک عمر غریب شهر خود ماند علی
وقتی که شکافت فرق او در محراب
گفتند مگر نماز میخواند علی؟!
خسته از هفت روز هفته شده
و دلش تنگ آنکه رفته شده
با مسکن نمیبرد خوابش
تف به دردی که پیشرفته شده!
گفتند که از لبان او غافل شو
ماه رمضان است کمی عاقل شو
می بوسم و از کسی ندارم ترسی
ای روزه اگر معترضی، باطل شو!
رد شو که شهر گل بدهد زیر رد پات
ارديبهشت هدیه بده ضمن هر عبور
آواره ی نجابت چشمان شرقیات
توریست های نقشه به دستِ بلوند و بور!
چه احوال قشنگی داره قلبم
توآغوشت به آزادی اسیرم
چه احساسی ازاین بهتر واسه من
که دستای تو رو عیدی بگیرم
از آتش لاله، پرفروغش کرده
دلخوش همگی را به دروغش کرده
ما بی تو بهارمان کجا بود عزیز؟!
تقویم نیامده شلوغش کرده…!