از همینجا! توی قرنطینه…

طاقتم رو گرفته این ویروس
نفسم رو بریده تو سینه
خواستم که بگم دوستت دارم
از همینجا! توی قرنطینه…
طاقتم رو گرفته این ویروس
نفسم رو بریده تو سینه
خواستم که بگم دوستت دارم
از همینجا! توی قرنطینه…
این کشور و آن کشور و سی روزمهم نیست
هرجا که تو رويت بشوی عید همان جاست!
من بعد از این ایام سخت روزه داری
از بوسه واجب تر ندارم هیچ کاری!
ناز شوال همین امشب و فرداست ولی
تا ابد رویت روی تو بعید است، بعید
جان آمده رفته هیجان آمده رفته
نام تو گمانم به زبان آمده رفته
احیا نگرفتم، تو بگو چند فرشته
صف از پی صف تا به اذان آمده رفته؟
پلکی زده ام خواب مرا آمده برده
پلکی زده ام نامه رسان آمده رفته
امسال نبرده ست مرا روزه، فقط گاه
بر لب عطشی مرثیه خوان آمده رفته
من در به در او به جهان آمده بودم
گفتند کجایی؟! به جهان آمده، رفته
ترسم که به جایی نرسم این رمضان هم
آن قدر به عمرم رمضان آمده رفته
افطار با برنج کار گرسنه هاست
عاشق به بوسه روزهٔ خود باز می کند
گفتند که از لبان او غافل شو
ماه رمضان است کمی عاقل شو
می بوسم و از کسی ندارم ترسی
ای روزه اگر معترضی، باطل شو!
عشق تو گرفت از تن من تاب و توان را
ترسم که به پایان نرسانم رمضان را
آه ای رطب دورترین شاخه چه می شد؟
شیرین کنم از شهد لبان تو دهان را
باید که به دادم برسد آن که به من داد
لبریز تراز ظرف دلم این هیجان را
تا چند فقط طوطی خوشخوان تو باشم
انکار کنم این غم حاجت به بیان را
یک بار به من گوش کن ای سنگ صبورم!
تا پر کنم از قصه ی تو گوش جهان را
آن وقت تو مال من و من مال تو باشم
با جذبه ی یک اخم برانم همگان را
بر سر بام بیا، گوشه ابرو بنمای
روزهگیران جهان منتظر ماه نو اند!