از همینجا! توی قرنطینه…

طاقتم رو گرفته این ویروس
نفسم رو بریده تو سینه
خواستم که بگم دوستت دارم
از همینجا! توی قرنطینه…
طاقتم رو گرفته این ویروس
نفسم رو بریده تو سینه
خواستم که بگم دوستت دارم
از همینجا! توی قرنطینه…
بانو! برای من اسمت گران تمام شده
داغ دلیست هر نم «باران» که میزند…
خسته از هفت روز هفته شده
و دلش تنگ آنکه رفته شده
با مسکن نمیبرد خوابش
تف به دردی که پیشرفته شده!
هوای رابطه دلگیر می شود گاهی
اگرچه زود ولی دیر می شود گاهی!
به سویم آمدی اما جناب معشوقه
دل از وصال رُخت سیر می شود گاهی!
پر و بالش در عشق بسته شده
از ریا و دروغ خسته شده…
تا به حدّ جنون خطرناک است!
دختری که دلش شکسته شده…
قبلنا هرموقع پیام میداد میگفتیم چه حلال زاده س،
الان تو فكرش بودیما!
بعدنا فهمیدیم نه بابا !
اون ٢٤ ساعتِ ٣٦٥ روز سال هم پیام میداد میشد حلال زاده…!
نفس میكشى كه خودت حالیت نیست!؟ حالیته!؟
فكرش شده بود عینهو نفس
ما هم حالیمون نبود
تا الان كه بى نفس شدیم
آقاش گفته بود تو سجلدش بنویسنا
ما گفتیم عین باقى اسما الكیه
یارو زشته بش میگن پریچهر!
ولى “نفس” بود، نفسسس…
لعنت به هرچی جاده و بغض و مسافرت !
دور از خودت باشم ولی سرگرم خاطره ت !
لعنت به هرکس که کمی باشه شبیه تو !
با هرکسی هم اسم تو باشه، معاشرت !
بلاتکلیفی این روزهایم را
تنها جنازه ای درک میکند
که مدت ها در سردخانه
به امید دفن شدن
درانتظار تشخیص هویت مانده !
خدا كند داستان بافی نباشد
كه قاتل ها به محل جرم بازمیگردند
جان من را كه گرفتى
ولی به جانت قسم میخورم
هیچ مقتولی به اندازه من
دلتنگ قاتل خود نبوده!
قاعده را بر هم نزن
به محل حادثه بازگرد
تا تعفن این جنازه
پیش از تو …
دیگران را به اینجا نكشانده!