هزاران زخم در دل داشتم این زخم هم رویش!
انتشار اشعار شما در چکامه چکامه در اینستاگرام
کتاب قهوه سرد آقای نویسنده اثر روزبه معینکتاب جزء از کلدیوان بدون سانسور ایرج میرزاکتاب نفیس رازهایی درباره زناننسخه کامل کفرنامه کارورمان صد سال تنهایی مارکزدیوان بدون سانسور فروغ فرخزادمجموعه نفیس “چگونه شاعر شویم؟”مجموعه 150 شعرگرافی خاصمجموعه نفیس 100 شعر اروتیک فارسی
نشسته در حیاط و ظرف چینی روی زانویش
اناری بر لبش گل کرده سنجاقی به گیسویش
قناری های این اطراف را بی بال و پر کرده
صدای نازک برخورد چینى با النگویش
مضاعف می کند زیبایی اش را گوشوار آنسان
که در باغی درختی مهربان را آلبالویش
کسوف ماه رخ داده ست یا بالا بلای من
به روی چهره پاشیده ست از ابریشمِ مویش؟
اگر پیچ امین الدوله بودم می توانستم
کمی از ساقه هایم را ببندم دور بازویش
تـو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی
یکی با خنده ى تلخش، یکی با برق چاقویش
قضاوت می کند تاریخ بین خان ده با من…
که از من شعر می ماند و از او باغ گردویش
رعیّت زاده بودم، دخترش را خان نداد و من
هزاران زخم در دل داشتم این زخم هم رویش!
شعري زيبا با تشبيهات زيباتر برآمده از دلي پر از احساس و انديشه اي به عمق اقيانوس